دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

کاش

شاید به درد هم نمی خوریم 

من تو رو خیلی دوست دارم 

اما تو نه 

وقتی با اشتیاق واست نوشتم که... 

 دوست دارم... 

اما تو چی جواب دادی ؟ 

چی ؟ 

من چرت و پرت میگم 

جوابت به تمام عاشقانه هام این بود 

من که دلم تنگته 

اما ای کاش ... 

کاش.. 

کاش تو یه کم به این دلتنگی 

فقط یه کم 

اما تو توجهی نکردی 

فقط  

دلتنگی و غم و گریه 

 از تو نصیب من شد 

ولی تو اگه بخوای  

از من  

همه چیز گیرت میاد 

عشق عشق عشق 

اما دریغ از یه ... 

خیلی ناگفته تو دلمه که هنوز هم واسه گفتنش  

کسی نیست 

کسی که منو واسه خودم بخواد 

واسش مهم باشم 

که همه دنیاش باشم 

اونم دنیای من باشه 

فکر میکردم اون تو هستی  

اما ... 

هنوزم دلم میخواد که اون تو باشی 

اما حیف ... 

همیشه دعا میکنم  

که از من جدا نشی  

اما...  

غیر از اشک هیچ چیز نصیبم نشد

دردودل با دل

اه ای دل  

اه  

چقدر غریبانه در دام عشق افتاده ای 

و چه معصومانه در پشت لبخدن گریه سر داده ای 

مظلومانه تو را در گوشه ای حبس کرده اند 

مهر سکوت بر لبداری  

و در سکوت فریاد میکنی 

صدایت به کدامین سو میرود 

نگاه من اشکالود است   

گونه هایم خیس 

و خون در تو 

وای بر من که تو حبس و من  

یکجا نشسته ام  

در انتظار 

بی پایان و بیهوده

لحظه لحظه گریه 

حق حق و حق حق 

اینگونه است که 

تنهایی لحظه لحظه ام  

را در بر گرفته