منو حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست
شاید این اخرین باره که این احساسه زیبا هست
منو حالا نوازش کن همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید به دنیای تو برگردم
هنورم میشه عاشق بود تو باشی کاره سختی نیست
بدون مزر با من باش اگرچه دیگه وقتی نیست
نبینم این دمه رفتن تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم میدونم قسمتم اینه
کاش میشد که نوازشم کنی
تا زیر بارش انگشت نوازشگرت به مستی برسم
تا از یه دنیا دلهره و اشوب دست بکشم
خیلی سخته وقتی عاشق بشی که نتونی به هیچکس بگی
نتونی بهش برسی
وقتی که هنوز اول راهی
که همه امید و ارزوت این باشه که واسه یه لحظه کنار به ارامش برسی
سخته نتونی یه دل سیر تماشاش کنی
سخته نتونی عشقت رو بپاش بریزی
سخته نتونی احساست رو اونجور که هست بهش بگی
سخته ازش دور باشی
خودت یه جا و اون یه جای دیگه
خیلی سخته نتونی تو اون چشاش زل بزنی تا از نگاهت بفهمه که چقدر دوسش داری
سخته که واسش بنویسی و اون نخونه
اه من دارم با کی دردو دل میکنم با خودم و خلوت دنج و تنهاییم
امیدوارم حالا که اینهارو نوشتم کسی که باید
بیاد و اینهارو بخونه
خیلی دلم گرفته از این روزهایی که میان و میرن
خیلی دلم ار کسی که دلتنگشم گرفته
دلم از زمونه گرفته
دلم گرفته
دلم ...
..
.
دلم گرفته چون نمیتونم کنار کسی باشم که بهم ارامش میده
چون نمیتونم با یه لبخندش احساس کنم که دنیا رو دارم
چون نمیتونم
ای پرنده مهاجر، ای پر از شهوت رفتن
فاصله قد یه دنیاست، بین دنیای تو با من
تو رفیق شاپرک ها، من تو فکر گلمونم
تو پی عطر گل سرخ، من حریص بوی نونم
دنیای تو بی نهایت همه جاش مهمونی نور
دنیای من یه کف دست روی سقف سرد یک گور
من دارم تو آدمک ها می میرم، تو برام از پریا قصه میگی
من توی پیله وحشت می پوسم، برام از خنده چرا قصه میگی
کوچه پس کوچه خاکی، در و دیوار شکسته
آدمای روستایی، با پاهای پینه بسته
پیش تو یه عکس تازه است واسه آلبوم قدیمی
یا شنیدن یه قصه است از یه عاشق قدیمی
برای من زندگی اینه، پر وسوسه پر غم
یا مثل نفس کشیدن ، پر لذت دمادم
ای پرنده مهاجر، ای همه شوق پریدن
خستگی یه کوله باره، روی رخوت تن من
مثل یک پلنگ زخمی پر وحشته نگاهم
می میرم اما هنوزم دنبال یه جون پناهم
نباید مثل یه سایه، زیر پاها زنده باشیم
مثل چتر خورشید باید روی برج دنیا واشیم