اینک زیر نور افکن
اوج شعر من
اخرین پرده
قصه قصه ی مردی که غرورش را رها نکرده
هرچه هرچه که بود
مثل فانوس گرم و روشن بود
مثل هیچکس نبود
شبیه من بود
شبیه من بود
تا فهمیدم چه دل شکن بود
این راه من بود
صد اه اگر کشیدم
سایه ای را سر نبریدم
یک بار اگر بوسیدی
من هزاران بار بوسیدم
زخم چین پیرهن هدیه دوست وقت رفتن بود
هرگز برنگشتم این راه من بود