دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

این راه من بود

اینک زیر نور افکن 

اوج شعر من 

اخرین پرده 

قصه قصه ی مردی که غرورش را رها نکرده 

 

هرچه هرچه که بود 

مثل فانوس گرم و روشن بود 

مثل هیچکس نبود 

شبیه من بود 

شبیه من بود 

 

تا فهمیدم چه دل شکن بود 

این راه من بود 

 

صد اه اگر کشیدم 

سایه ای را سر نبریدم 

 

یک بار اگر بوسیدی 

من هزاران بار بوسیدم 

 

زخم چین پیرهن هدیه دوست وقت رفتن بود  

 هرگز  برنگشتم این راه من بود

تو

تویی عاشق تر از عشق 

تویی شعر مجسم 

تو باغ قصه از تو 

سحر گل کرده شبنم  

 

تصمیم

از این تصمیم نمیترسم در افکارم غم نان است 

دلم در کاغزی مرموز در این صندوق پنهان است 

از این تصمیم میترسم که مار از استین روید  

و دست معرکه گیری کلید جعبه را روید 

   

از ازادی اگر گفتن بدان دریا سرابی هست 

بگو بین بد و بدتر چه حق انتخابی هست 

 

به انسان رای خواهی داد به عنوان عکس یا تبلیغ 

به اسم بهتر از هیچه دموکراسیه در تعلیق 

کسی که فکر کرد از بد نمادی خوب پیدا کرد 

به جای دیدن یک فیلم میان پرده تماشا کرد

 

از ازادی اگر گفتن بدان دریا سرابی هست 

بگو بین بد و بدتر چه حق انتخابی هست 

 

خبر های خوش فردا به دست کولیان افتاد 

بهای فال خوشبختی برای ما گران افتاد 

اگر روباه جای شیر نصیبش تاج زرین شد 

بدان که سرنوشت ما همه از پیش تعیین شد 

  

از ازادی اگر گفتن بدان دریا سرابی هست 

بگو بین بد و بدتر چه حق انتخابی هست  

بگو بین بد و بدتر چه حق انتخابی هست  

ای دریغ

ای دریغ از من 

که بی خود مثل سایه 

شکستم تو غربت تن 

 

ای دریغ از تو 

که مثل عکس عشق 

هنوزم داد میزنی تو اینه ی من 

 

گریمون هیچ خندمون هیچ  

باخته و برندمون هیچ
تنها اغوش تو مونده 

غیر از اون هیچ 

 

بی تو میمیرم 

همه بود و نبود 

بیا پرکن منو ای خورشید دلسرد 

 

بی تو میمیرم 

مثل قلب چراغ 

نور تو بودی کی منو از تو جدا کرد

هیچ

وای گریمون هیچ خندمون هیچ 

باخته و برندمون هیچ 

تنها اغوش تو مونده 

غیر از اون هیچ 

 

همه چی تویی  

همه هیچ