جشن عشق تو شد روز میلاد تن من
جشن دلتنگی من از تب و تابت گذشتن
جشن دل بریدن من از همه دلبستگی هام
حسی از ارامش از عشق واسه خاک خستگی هام
حتی وقت بودن تو
جشنی از من تا همیشه
توی لحظه های مستی
هم دلم اروم نمیشه
به قلم خودم تقدیم به خودم و کسی که تا اخر عمر بهش وافادار میمونم
تا چند دقیقه دیگه
۱۸ سال رو میندازم دور
از ۱۸ سال عمرم میگذرم
باشد که شروعی نو بر بهارم باشد امروز
دلتنگت هستم اگه کنارم بودی دیگه چیزی نمیخواستم
دوستت درم
خدایا شکر
خدایا دوست دارم
منو به خاط بدیهام ببخش
و منو کمک کن تا بتونم ارامش رو بعد از داشتنش بهش هدیه بدم
ای کاش تنها وفاداری یک نفر برای دوام یک رابطه کافی بود!
سلام
این متنت خیلی خوب بود....
جشن دلتنگی.....!
یه جا نوشته بودی بهت میگن بچه ای حالا؟؟!!!!
دقیقا مشکل ماست
تا میای از عشق و عاشقی حرف بزنی میگن بچه ای و.....
فکر کنم درکت میکنم
راستی من لینکت میکنم