دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری ؟

کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری 

دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری 

شونه ی کی مرحم حق حقت میشه دوباره 

از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره 

برگ ریزون های پاییز کی چشم به راهت نشسته

از جلو پات جمع میکنه برگای زرد و خسته

کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا

تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا 

کی از سرود بارون قصه برات میسازه

از عاشقی میخونه وقتی که راه درازه 

کی از ستاره بارون چشماشو هم میزاره 

نکنه ستاره ای باد و یاد تو رو نیاره 

گریز

به تو از تو مینویسم ای همیشه مانده در یاد  

ای همیشه از تو زنده لحظه های رفته بر باد 

  

وقتی که بن بست غربتسایه سار قفسم بود
زیر رگبار مصیبتبی کسی تنها کسم بود
 

وقتی از آزار پاییزبرگ و باغم گریه می کرد
قاصد چشم تو آمدمژده ی روییدن آورد 

 

به تو نامه می نویسمای عزیز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از توگم شد و به قصه پیوست

ای همیشگی ترین عشقدر حضور حضرت تو
ای که می سوزم سراپا تا ابد در حسرت تو 

 

به قلم اردلان سرفراز

فانوس و یک نفر

یک نفر سر در گریبان مانده است 

عاشقی در خط پایان مانده است 

پیکر سبز درخت نارون 

در غروبی سرد و عریان مانده است 

 


 

اگر دریای دل آبیست تویی فانوس زیبایش
اگر آینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش
اگر چه دوری از اینجا تو یعنی اوج زیبایی
کنارم هستیو و هر شب بخوابم باز می آیی
اگر هر گز نمیخوابند دو چشم سرخ و نمناک
اگر در فکر چشمانت شکسته قلب غمناک
ولی یادم نخواهد رفت که یاد تو هنوز اینجاست
میان سایه رو شن ها دل شیدای من تنهاست
اگر یک آسمان دل را برسم عشق بردارم
میان عشق و زیبایی ترا من دوست میدارم

دلتنگم

گفتی که دلتنگی نکن اخ مگه میشه نازنین 

حال پریشون منو ندیدیو بیا ببین 

 

 

دلم واست تنگ شده 

نه یه زره  

نه یه کم 

نه زیاد 

نه یه دریا 

نه یه دنیا

نه یه رویا

 

بی حد 

بی اندازه 

بی مرز 

بی دلیل 

بی غصه 

بی غم 

بی کس 

 

هنوزم دلتنگم 

همین حالا دلتنگم 

حالا که من اینجام 

حالا که من تنهام 

همین حالا همین حالا 

 

سکوت اینجا صدای تو 

هوا اینجا هوای تو 

پر از تکرار این حرفم 

دلم تنگه برای تو 

ای کاش نفسم بودی

 من اون بغضم که ژیش غم سر تعضیم نمیارم 

من اون ابرم که بر هیچکس به جز عشقم نمیبارم 

 

 من اون نازم که با هرکس سر صحبت نمیشینم 

من اون دردم که غیر از تو کسی همدم نمیگیرم 

 

ای کاش نفسم بودی حتی نفس اخر 

ای کاش که عشقت بود تنها حوسی درسر 

 

 ای کاش که قلب تو از جنس دلم میشد 

یا ذره ای در قلبم از عشق تو کم میشد

 

اگر خاموش و بی نورم اگر دلگیر دلگیرم 

من ان کوهم که جز خورشید در اغوشم نمیگیرم 

 

اگر خوابم بدون در خواب به رویای تو بیدارم  

من ان عشقم که بر هیچکس به جز تو رو نمیارم 

دلم واست یه ذره شده  

هر جایی خوش باش