دو سه ماهیست که بدجور دلم چشم به راهت دارد
چه کند این دل بیچاره ٬ که عادت به نگاهت دارد
نکند باز غروری ـ که نداری٬ گُل من ! گُل بکند
دل عقرب زده ام٬ چشم به اعجاز گیاهت دارد
رمضان است ودلم لک زده تا کَی رسی از راه ٬ عزیز !
عید من بسته به باز آمدن چهره ی ماهت دارد
بعدِ تو لایه ای از غم ٬ به دل آینه ام جا خوش کرد
حال این آینه٬ چشمی به تو و پاکیِ « آهت » دارد
در خور شأن تو یکدندگی و سنگدلی٬ نیست گُلم !
لحظه ای خوب بیاندیش ٬ گناه است ٬ کراهت دارد
نه سلامی ٬ نه علیکی ! اقلاً بدرقه ی راهش کن
این مسافر که نیازی به « خدا پشت و پناهت » دارد
تو همان ابری و من تشنه ترین دانه ی پا بستهی خاک
رویشم بسته به بارندگی گاه به گاهت دارد
به قلم علی محمد محمدی
سلام
اگه دوست داشتی بیا با هم بنویسیم
جای شما توی جمع ما خیلی خالیه.
salam
kheili az in khosham omad
baraye webam bardashtam
سلام مهدی جون !
لطف کردی غزل نارس ما رو تو وبلاگ قشنگت گذاشتی!
روزهای با دوست یکی شدنت را خواهانم !
درود و بدرود !
اتفاقا خیلی رسیده و ابدار بود
من که واقعا لذت بردم
از بابت لطفت هم ممنونم
منم خواهانم
الهی خد از دهنت بشنوه
واسم دعا کن