دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

سال نو مبارک

تازه شو تازه مثل همین ترانه 

فکر جنگل باش اگه باغ تو سوخته 

فکر شاعر گرسنه باش همون که 

حتی یک غزل به شیطون نفروخته 

فکر نو کردن شب باش و سپیده 

فکر دستی باش که دنبال کلیده 

فکر من باش که هنوز مثل قدیم ام 

با همون نجابت و همون سخاوت 

با همون دل دل نبضی که همیشه 

برای تو میزنه تا بی نهایت 

 

اگه سقفمون شکسته 

می تونیم از نو بسازیم 

می تونیم به هم صدایی 

به یکی شدن بنازیم 

ای بنازم عاشق هارو 

که هنوز طلایه دان 

که هنوز حافظ شعرن 

همه از جنس بهارن 

نگو قحط نوره اینجا 

عاشقامون خود نورن 

برای دلتنگی ی تو 

همه شون سنگ صبورن 

گریه رو به خنده بفروش 

که خراب خنده هاتم 

باز بخوون مثل قدیم ها  

که هوادار صداتم 

روز نو ارزونی ی تو 

رخت و بخت و تخت تازه 

دست تو هنوز می تونه  

روزگاری نو بسازه 

 

به قلم شهیار قنبری 

  

با ارزوی سالی سرشار از خوشبختی 

به گوشت میرسد روزی

به گوشت میرسد روزی

و میبینی که تنهایی

و نامم را تو میخوانی

و میدانم که رسوایی

و از تو کس نمیپرسد

چرا دیگر نه شیدایی

به گوشت میرسد روزی

که من دیگر بسی دورم

و از من نیست پیغامی

 نه تقدیرست مجبورم 

 

به قلم خودم 

تقدیم به تمام نا تمام من

دلتنگی

من هم اندازه یک ماهی در تنگ بلور

من هم اندازه یک شب گریه

من هم اندازه چشمان پر از اشک خزان

من به اندازه یک دلتنگی

من هم اندازه یک حس غریب

من به اندازه یک دلتنگی دلتنگم

من به اندازه شوق یک نگاه

که هم اندازه یک فاصله ارزش دارد

من به اندازه ان شرم نگاه

که تو را میکند از قافله دور

که تو را میخواند

من به اندازه زیبایی تو دلتنگم

 

به قلم خودم 

تقدیم به تمام نا تمام من

دلتنگی

من مثل یک درخت تنها و سوگ وار 

در فصل برف و یخ مایوس از بهار  

 

دلم از خیلی روزا گرفته 

 تو نیست 

 یخ زدگی منو اب میکنه 

 

بانوی عاطفه  

هم دست تو مگر عاشق نبوده ام 

غیر از تو این چنین 

از هیچ عاشقی دلتنگ نبوده ام 

 

روزهای سوزان 

روز های قهر 

روز های دوری 

از همون لحظه که گفتی دیگه جووابتو نمیدم 

ای اخرین صدات بود 

بعد از او خاموش شدی 

یا من کور شدم 

من کور شدم 

کور شدم 

تو رفتی 

فانوس نبودی 

اما فانوس داشتی 

قلب تو همون فانوس بود 

فانوسی که با اون جاده رو خودم ساختم 

قبل تو جاده ای نبود 

تو جاده بودی 

قلبت جاده بود 

اما من لیاقتت رو نداشتم 

چیزی که حس کردم 

اما امروز باز هم دلتنگم 

دلتنگ

همون عاشق

همون عاشق همون بی کس همون درد 

 

همون همدم همون هم خون همون سرد 

 

همون  که نیست هیچ ردی از عشقش

 

همون که منو با تو اشنا کرد 

 

همون که وقت رفتن گریه میکرد 

 

یه چشمش اشک یکی اه و همه درد 

 

همون عاشق که اون روز از نگاهش 

 

یه دنیا حسرت و غضه گذر کرد 

 

همون که روزی از تو قصه میخوند 

 

همونی که واسه تو گریه میکرد 

  

به قلم خودم  تقدیم به کسی که عزیز ترینه 

امیدوارم خیانتم رو ببخشه  

تقدیم به تمام نا تمام من