تا فهمیدی که من هستم
قدمهات تندتر شدن
میخواستی که زود از من دور شی
نمیدونم شاید اشتباه میکنم اما احساسم اسنه که تو داری از من فرار میکنی
امروز عصر خیلی دلگیر بود
الانم همینطور
پکر و بی حوصله به خاطر دوری از تو
نتونستم بیام بیرون از خونه
فقط و فقط
از پشت حصار اهنی پنجره چشم به منظره ای انداختم
که شاید ردت رو ببینم
اما تو نبودی
سادگی مرا ببین
ببین که من شکسته ام
به جرم عشق عشق تو
در بندها نشسته ام
سادگی مرا ببین
گریستن چنین نیست
این حق حق است و های هوی
علاقه مندی این نیست
سادگی مرا ببین
خواهی دید عاشقم
من دورم از تو و شدید
بیزار از این دقایقم
سادگی مرا ببین
ببخش تو ساده مرا
بگو که میبینم تورا
من اخر این جاده ها
به قلم خودم
امیدوارم خوشت بیاد
تقدیمش میکنم به توکه
به سادگی
دیدمت
بهت فکر کردم
و عاشقت شدم
دیروز چه اتفاق خوبی واسم افتاد
فکر کنم جا خوردی وقتی فهمیدی منم هستم
خیلی ناگهانی و بی خبر اومدم
ولی واسه کنار تو بودن فنی جالب زده شد
فنی که البته با رفتن تو دفع شد
اما فنی خلاقانه از طرف یکی از اطرافیان بود
که صد البته من هم جا خودم
اما بلاخره تونستم ببینمت البته از دور اما
اینم ارزوست
همینم واسه من غنیمته
امروز هم به انتظار بودم
اما نتونست حتی از دور هم ببینمت
فردا هم به انتظار خواهم بود
امیدوارم اینبار
حتی واسه یه لحظه هم که شده از نزدیک ببینمت
وای که لحظات دلتنگی چه زیبا و چه سخته
زیباست که واسش با صدای بلند ترانه های عاشقونه بخونی
سخت به خاطر بغضی که وقت خوندن اشکات رو وادار به خودنمایی میکنه