-
تو وقتی
سهشنبه 22 دی 1388 17:14
تو وقتی میشکفی رو من جهان قد یه لبخنده به وقت ابری رویا چشاشو رو تو میبنده تو وقتی میرسی تا من شبم از نور پر میشه جهانم زیر و رو و دل از این رویی به اون میشه تو وقتی شکل غم داری خیالم رنگ شب داره یه دنیا ابر بارونی تو دنیای تو می باره تو وقتی با منی دنیا نه قلبم میتپه تو من یه ذره دل خوشی من میشه دنیا عزیز من نشی یک...
-
این هوای مه گرفته
دوشنبه 7 دی 1388 16:34
این هوای مه گرفته زرد و قامتی خمیده یک درخت هم سنگ پاییز برگ هایش هم تکیده این هوای مه گرفته تک درختی پیر و خسته از شمار روزهایش ریشه اش در غم نشسته ان هوای مه گرفته ان درخت دل شکسته با همه نا مردمی ها چشم یاری را نبسته ان هوای مه گرفته ان درخت رنج دیده با تمامِ غم دوران اشک چشمش کس ندیده به قلم خودم تقدیم به تمام نا...
-
سیاه سی
جمعه 27 آذر 1388 12:51
حلول ماه محرم ماه جاودانگی الهی ماه ایستادگی ماه ایثار ماه غم ماه ماتم ماه اشک ماه خون را به تمامی هموطنان و مسلمین گرام جهان تسلیط عرض میکنم
-
نمیدونی
شنبه 21 آذر 1388 23:32
برای من که خاموشم شبیه نور می مونی صدات دیگه نداره جون ولی پرشور می خوونی نداری صورتی خندون ولی مغرور می خوونی منم اون عاشق حیرون نمیدونی نمیدونی به قلم خودم به تمام نا تمام من
-
کمی
سهشنبه 10 آذر 1388 02:12
این دل ما را با نگاهی ملتهب کن خاکسترم را با نگاهی شعله ور کن با یک نگاهت خون به پا کن خنجر چشمت را تو از قلبم جدا کن کمی با من مدارا کن کمی حیلت رها کن کمی سبزی بر انداز کمی سرخی به پا کن کمی هم خیره سر شو کمی هم در به در شو کمی هم باش با ما کمی هم با ثمر شو به قلم خودم تقدیم به تمام نا تمام من
-
این همه
سهشنبه 3 آذر 1388 04:04
این همه حسرت و اه سهم من بود نگاه که به ان برق نگاه تو به صد رنگ بشد این همه اشک و تباه که ز دوری تو زندگی بشد این همه رنج و گناه که ز عاشق شدن از من سر زد این همه چشم به راه که ز حجر تو نصیب من بشد این همه غصه و غم که از این فاصله ها سر زده است این همه عشق به تو که به جز هیچ دگر هیچ نسیب من نشد هنگام سرریز شدن کلمات...
-
باید
پنجشنبه 28 آبان 1388 01:02
روز باید باشد تا که شب جرات عریان بیند سرو می باید بود تا به ان سو برسد محور دید نعره سر باید داد تا شود کر به صدای من و تو خیره سر باید شد تا شود رسم به خون لاله ی ما مرگ می باید کشت تا نمیرد گل سرخ ترس باید افکند تا نینداخت ز وحشت پرچم دل خونین باید تا خیانت نشود قالب روح از شب اما باید ترس را پس زد و رفت باید افتاد...
-
بی خودی
یکشنبه 24 آبان 1388 20:44
بی خودی فصل تو و من به قلم خودم برای کسی که احساس میکنم بهش مدیونم و تا ابد عاشقش میمونم میگذره از روی اجبار بیا و قاب نگاتو از تو کنج طاقچه بردار یا بیا بشکن سکوتو بزار این دل جون بگیره یا برو واسه همیشه تا که جسمم هم بمیره این دل بی کسو کارو بی خودی دادم به دستت چقدر من به تو گفتم دیدی دل اونم شکستت فکر بخشیدن اونو...
-
خاکستر من
پنجشنبه 21 آبان 1388 19:06
یک نفس مانده به خاکستر من همه زندگیم شب شده بود یک قدم مانده از این زرد بهار عشق تو راه مرا سد شده بود من شدم نبودن من من شدم قصه پاییز من شدم بی تو و از تو توی اوج گریه لبریز به قلم خودم تقدیم به همونی که تمنای وجودش منو خم میکنه
-
باران
سهشنبه 19 آبان 1388 12:38
ابرا گریه میکنن داره بارون میزنه من اینو خوب میدونم که وقت رفتنه من باید بگذرم از تو تو باید رد بشی از من مثل شرشر بارون میریزیم اشک وقت رفتن دیگه هیچ پلی نمونده میون قلب تو و من لبامون سردن و کم نور با صدات طلسمو بشکن تو دلم یه حس تازست واسه خاطر جداییمون نمیرسه به اسمون دیگه صدای هم صداییمون داره بارون میزنه چیکه...
-
توقع
یکشنبه 17 آبان 1388 12:29
از تو که از من بهتری از عشق من بی خبری گلایه ای ندارم از تو ی عاشق کش خوب از این دوتا چشم حسود توقعی ندارم توقعی ندارم بپرسی از من حالی جویای عشقم باشی بیای به این حوالی حوالی دل من بی عشق ممنوع تابلوست نیا که دستگیر میشی شما که عاشق نیستی مجوزی نداری به قلم خودم تقدیم به همه دنیام
-
شکل تو
جمعه 15 آبان 1388 20:21
من فقط شکل تو خوبم نه به شکل شاپرک هات میخواهم هم رنگ تو باشم نه به رنگ قاصدک هات من فقط شکل تو باشم دیگه پیشکش ارزو هام نه که باشه بهترین خاطره من شمردن قدم هات من فقط شکل تو باشم میشه باورم خدا رو منه با تو نمیبینم چشمک ستاره ها رو اخه پیش چشم تو نوری ندارن طفلکا نکنه یه وقت با اشکات نور بدی ستاره ها رو به قلم خودم...
-
جشن دلتنگی
چهارشنبه 13 آبان 1388 15:53
جشن عشق تو شد روز میلاد تن من جشن دلتنگی من از تب و تابت گذشتن جشن دل بریدن من از همه دلبستگی هام حسی از ارامش از عشق واسه خاک خستگی هام حتی وقت بودن تو جشنی از من تا همیشه توی لحظه های مستی هم دلم اروم نمیشه به قلم خودم تقدیم به خودم و کسی که تا اخر عمر بهش وافادار میمونم تا چند دقیقه دیگه ۱۸ سال رو میندازم دور از ۱۸...
-
میلاد
سهشنبه 12 آبان 1388 17:45
امروز میلاد تن من بر من مبارک ای همیشگی ترین من تولدی دوباره از من زیر باران معنی تابش از خدا میلاد این تن میلادی از جنس ترانه تولدی از جنس عشقی شاعرانه هرکاری میکنم نمیتونم ادامه ای به این شعر بدم بی این خاطر که اینجا اصلا ارامش نیست البته روز من امروز نیت ۱۳ ابان روز منه اینجا هوا ابریست اما هنوز بارون نباریده...
-
ابان
جمعه 1 آبان 1388 14:02
ای همیشگی ترین تو ای صدای سرد غربت در زمان وپسین تو ای تو رنگ و بوی تازه ای تو رویای بزرگی ای تو رنگارنگ لحظه بی نهایت پر واژه ای تو معنی نوازش توی سنگینی غربت توی لحظه های اندوه واسه من عزیزترینی واسه شاپرک یه کندو ای تو نامت تا همیشه پر سربلندی و فر از بزرگی و جلالت تو به این اسونی نگذر معنی اسم تو آبه قافیت قد یه...
-
التماست میکنم
پنجشنبه 30 مهر 1388 23:22
بازم امشب دلم گرفت دلتنگی امونم رو بریده بدجوری هوای گریه دارم دلم میخواد پیشم باشی دلم میخواد تو رو واسه همیشه داشته باشم تا با یه لبخندت منو غرق عشق کنی تا با حریق نگاهت منو بسوزونی تا تو و خدا مال من باشید تا از تو به خودم برسم و از خودم به خدا و از خدا به تو چیزایی که امروز شنیدم بدجوری اتیشم زد از وقتی دل به تو...
-
روزگاریست
دوشنبه 27 مهر 1388 14:13
روزگاریست که نیستی من دلتنگم روزگاریست کا با غربت و غم هم سنگم روزگاریست که از دوری تو با تب و تاب دلم میجنگم روزگاریست که با حزن دلم درگیرست نرود عشق تو از دل نه این تدبیرست روزگاریست که با یاد تو دل همچو غربتست و هم شبگیرست گریه شبانه را جز تو چه کس تدبیرست شعر عاشقانه هم از غم تو دلگیرست به قلم خودم تقدیم به کسی که...
-
امشب هم کلی گریه کردم
دوشنبه 27 مهر 1388 03:09
کاش بودی و میدی که امشب هم کلی گریه کردم و اشک ریختم . به تو فکر کردم به خودم به گذشتم که اولش از سفیدی چشمم رو درد میاورد ولی هرچی گذشت فاصلم با خدا زیادتر شد شاید به خاطر سادگی بیش از حد خودم بود . کاش بودی و اشکامو می دیدی که چطور گونه هام رو نوازش میدادن و میشستن و رو لبام سر میخوردن و با دستام پاکشون میکردم اما...
-
خدا میداند
یکشنبه 26 مهر 1388 23:29
با تو یا بی تو چه فرقی دارد این چه ظلمیست خدا میداند در حضور تو گذشتن از تو اشکین واراست خدا میداند از کنار تو گذشتن شکستن دارد خدا میداند بی قراری از برای تو چه شوری دارد خدا میداند تو نمیدانی از این دل خدا میداند خبری نه اثری نه نمیجویی از این دل خدا میداند تویی ان گمشده ی دل خدا میداند تو نه اینی نه چنانی خدا...
-
چه دلتنگم
یکشنبه 26 مهر 1388 00:16
چه دلتنگم چه دلتنگم اگر امروز هم بیرنگ بیرنگم اگر امروز هم من مثل دیروزم اگر با یاد تو با ترس می جنگم اگر میترسم از فردا که فردا هم شوم غمگین و تنها که از دوری بپوسم من ب شم هم سنگر غم ها به قلم خودم تقدیم به کسی که وقتی نبودنش رو به ذهنم راه میدم از خودم بدم میاد تا ابد دوست دارم
-
به رنگ ابی نوشتم
جمعه 24 مهر 1388 22:56
هستی من نفس نفس مال تو تمام من عیدی هر سال تو تو همین یه بیت هم میتونی حس کنی که چقدر عاشقتم با تمام وجود دوست دارم به رنگ ابی نوشتم واست اینبار چون میدونم دوست داری
-
یه روزی گله کردم
پنجشنبه 23 مهر 1388 00:26
یه روزی گله کردم من از عالم مستی تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید تو قهر کردی و قهرت مصیبت شد و بارید دیگه من چی میتونم بگم تو این دو سه بیت یه دنیا معنی جمع میشه خودت ببین چشاتو وا کن و ببین بخونش ببین که چه خرابتم چه دیوونتم چه ... .... ... .. .
-
تو اینجایی و من هر لحظه تو فکرت
شنبه 18 مهر 1388 14:25
تو اینجایی و من هر لحظه تو فکرت تو تو قلبم و من هر لحظه با رویات تو اینجایی و من دل شوره دارم من از فکر جدایی بی قرارم من حتی توی ان با تو بودن از این دلشوره ارومی ندارم اخه شونت کنارم وقت گریه نیست که اروم سرم رو روش بذارم به قلم خودم واسه کسی که دوسش دارم
-
انگار نه انگار
جمعه 17 مهر 1388 22:21
انگار من هرچی هم که بگم هرچی هم که نعره بزنم هرچی فریاد بزنم هیچکی صدام رو نمیشنوه خدایا کم کم دارم شک میکنم که اصلا تو از وجود من با خبری الان که دارم مینویسم به فاصله چند متر تو خونه روبرویی مراسم شادیه عقد فکر کنم اما من اینجا تک و تنها هستم بغض گلوم رو گرفته نمیدونم چیکار کنم فقط میتونم بنویسم و بنویسم و تو دلم با...
-
و هیچ حرفی و کلامی
جمعه 17 مهر 1388 18:18
دیگه هیچ چیزی و هیچ حرفی و کلامی قادر به توصیف تنهایی و دلتنگی من نیست امروز خیلی واست اشک ریختم چیزایی شنیدم که به اتیشم کشیده دل اشوبم اروم و قرار ندارم خیلی بهت احتیاج دارم باید باشی تا باهات درد و دل کنم
-
نشد
پنجشنبه 16 مهر 1388 03:08
تو این چند مدتی که اینجام نتونستم با تو حرف بزنم حتی نتونستم یه بار اون روی ماهت رو ببینم یه بار هم نشد که با نگاهم بفهمونم بهت که دوست دارم نشد که او چشای براقت رو ببینم نشد
-
گفتم من رو به ص... برسون
چهارشنبه 15 مهر 1388 01:19
خیلی خسته هستم به زور بین پلکام خط فاصله رو جا کردم اما دلم نمیخواد بخوابم هواش گرفتس از تو دوره دلتنگتم بدون که خیلی دوست دارم حتی تصور این که تو با کسی دیگه جز من ازدواج کنی هم واسم سخطه و غیر قابل باور عذابم میده وقتی فکر میکنم که امکان داره بهت نرسم خدایا خیلی بهت گفتم من رو به ص... برسون به اونی که میخوامش همون...
-
دیگه این دل واسه تو طاقت خوندن نداره
سهشنبه 14 مهر 1388 13:44
دیگه این دل واسه تو طاقت خوندن نداره نه دیگه این دل من فرصت موندن نداره اینقده سنگ زدی از ته دل که دیگه جایی واسه حتی شکوندن نداره به قلم خودم
-
دو سه ماهیست که بدجور دلم چشم به راهت دارد
سهشنبه 14 مهر 1388 13:29
دو سه ماهیست که بدجور دلم چشم به راهت دارد چه کند این دل بیچاره ٬ که عادت به نگاهت دارد نکند باز غروری ـ که نداری٬ گُل من ! گُل بکند دل عقرب زده ام٬ چشم به اعجاز گیاهت دارد رمضان است ودلم لک زده تا کَی رسی از راه ٬ عزیز ! عید من بسته به باز آمدن چهره ی ماهت دارد بعدِ تو لایه ای از غم ٬ به دل آینه ام جا خوش کرد حال این...
-
انتظار تو
دوشنبه 13 مهر 1388 22:33
من به انتظار تو به تمام غروب رنگ دلواپسی بخشیدم من در انتظار تو حسرت رو با طعم تلخ چشیدم من در انتظار تو از فر تنهایی ترسیدم من به انتظار تو تو هجوم سرد زرد لرزیدم من در انتظار تو یک عمر را خاکستری دیدم من به انتظار تو برای زندگی دوباره در تردیدم من در انتظار تو