دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دلتنگی

من مثل یک درخت تنها و سوگ وار 

در فصل برف و یخ مایوس از بهار  

 

دلم از خیلی روزا گرفته 

 تو نیست 

 یخ زدگی منو اب میکنه 

 

بانوی عاطفه  

هم دست تو مگر عاشق نبوده ام 

غیر از تو این چنین 

از هیچ عاشقی دلتنگ نبوده ام 

 

روزهای سوزان 

روز های قهر 

روز های دوری 

از همون لحظه که گفتی دیگه جووابتو نمیدم 

ای اخرین صدات بود 

بعد از او خاموش شدی 

یا من کور شدم 

من کور شدم 

کور شدم 

تو رفتی 

فانوس نبودی 

اما فانوس داشتی 

قلب تو همون فانوس بود 

فانوسی که با اون جاده رو خودم ساختم 

قبل تو جاده ای نبود 

تو جاده بودی 

قلبت جاده بود 

اما من لیاقتت رو نداشتم 

چیزی که حس کردم 

اما امروز باز هم دلتنگم 

دلتنگ

همون عاشق

همون عاشق همون بی کس همون درد 

 

همون همدم همون هم خون همون سرد 

 

همون  که نیست هیچ ردی از عشقش

 

همون که منو با تو اشنا کرد 

 

همون که وقت رفتن گریه میکرد 

 

یه چشمش اشک یکی اه و همه درد 

 

همون عاشق که اون روز از نگاهش 

 

یه دنیا حسرت و غضه گذر کرد 

 

همون که روزی از تو قصه میخوند 

 

همونی که واسه تو گریه میکرد 

  

به قلم خودم  تقدیم به کسی که عزیز ترینه 

امیدوارم خیانتم رو ببخشه  

تقدیم به تمام نا تمام من 

همون عاشق

همون عاشق همون بی کس همون درد 

 

همون همدم همون هم خون همون سرد 

 

همون  که نیست هیچ ردی از عشقش

 

همون که منو با تو اشنا کرد 

 

همون که وقت رفتن گریه میکرد    

یه چشمش اشک یکی اه و همه درد    

همون عاشق که اون روز از نگاهش 

 

یه دنیا حسرت و غضه گذر کرد    

همون که روزی از تو قصه میخوند    

همونی که واسه تو گریه میکرد