ته هر کوچه بن بسته تو این بی راهه پیوسته
یکی داره ندا میده روز اومد شب شده خسته
تو این بیداد ویرونی تو این هر کس یه زندونی
تو این اشفته بازار تو این خون فراوونی
کسی باید کسی شاید کسی از جنس بیداری
نه خواب الوده نه شبگرد یکی هم رنگ با یاری
ته هر کوچه بن بسته تو این بی راهه پیوسته
یکی داره ندا میده روز اومد شب شده خسته
کسی که دردو میفهمه کسی که روزو میبینه
که با روزای خوشبختی شبو از شاخه میچینه
میادش اون که بی پروا همش خوبی به دل داره
میادش اون که فرداها تو دلها عشق میکاره
جمعه 28 ابان ساعت 48 : 8 بعد از ظهر
به قلم خودم به او که می اید
جان ؟
سلام کارا رو تو انجمن گذاشتیم
یه نگاهی بندازید شاید خواستید عوضشون کنید
هزینش هم زیاد نمیشه چون الکترونیکه بیشتر کاراش و خودم انجام دادم فقط باید پول طراحی جلد بدم که اونم خودم حساب میکنم
یه مبلغی هم رو کتاب میزنم هر کسی دوست داشت پرداخت کنه