روز باید باشد
تا که شب جرات عریان بیند
سرو می باید بود
تا به ان سو برسد محور دید
نعره سر باید داد
تا شود کر به صدای من و تو
خیره سر باید شد
تا شود رسم به خون لاله ی ما
مرگ می باید کشت
تا نمیرد گل سرخ
ترس باید افکند
تا نینداخت ز وحشت پرچم
دل خونین باید
تا خیانت نشود قالب روح
از شب اما باید
ترس را پس زد و رفت
باید افتاد به راه
تا به نور شب و سیاهی شکند
باید اهسته و پیوسته قدم ثابت کرد
تا نلرزاند دل این شب سرد
به قلم خودم
تقدیم به
تمام نا تمام من