دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

تو وقتی

تو وقتی میشکفی رو من
جهان قد یه لبخنده
به وقت ابری رویا
چشاشو رو تو میبنده 

تو وقتی میرسی تا من
شبم از نور پر میشه
جهانم زیر و رو و دل
از این رویی به اون میشه 

تو وقتی شکل غم داری
خیالم رنگ شب داره
یه دنیا ابر بارونی
تو دنیای تو می باره 

تو وقتی با منی دنیا
نه قلبم میتپه تو من
یه ذره دل خوشی من
میشه دنیا عزیز من 

نشی یک لحظه دور از من
که دل خو میکنه با غم
تو وقتی که بری از من
دلم یخ میزنه کم کم 

 

به قلم خودم تقدیم به تمام نا تمام من

این هوای مه گرفته

این هوای مه گرفته

زرد و قامتی خمیده

یک درخت هم سنگ پاییز

برگ هایش هم تکیده 

این هوای مه گرفته

تک درختی پیر و خسته

از  شمار روزهایش

ریشه اش در غم نشسته 

ان هوای مه گرفته

ان درخت دل شکسته

با همه نا مردمی ها

چشم یاری را نبسته 

ان هوای مه گرفته

ان درخت رنج دیده

با تمامِ غم دوران

اشک چشمش کس ندیده 

 

به قلم خودم تقدیم به تمام نا تمام من