دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

ای کاش کمی جدی گرفته میشدم تو تمام زندگیم

یه چیزی رو تو این مدت فهمیدم 

 

که من واقعا عاشقش بودم 

و اون واقعا منو نخواست 

 

اه ای مسافر تمام جاده ها چرا شبانه کوچ میکنی 

دلم گرفت از این سفر دلم گرفت چه غمگنانه کوچ میکنی 

 

 

تن تو کو تن صمیمی تو کو تنی که جون پناه من نبود 

عطوفت تن تکیده تو کو تنی که تکیه گاه من نبود 

 

خیلی چیزا رو میتونم با همین چهار خط بگم 

 

اما کجا بگم که بدونه 

حرف دلم رو کجا بزنم 

 

بگم که ناراحت نشه و بشنوه 

کجا بنویسم که بخونه وقتی من واسش مهم نیستم 

 

سبد سبد گلهای تازه تنت برای باغ دست من نبود 

افسانه ضصور دست های تو جز قصه شکست من نبود 

 

صندوقچه عزیز خاطراتمو ببین ببین که موریانه خورد 

ببین که بی کبوتر صدای تو گلهای رازقیمو باد بورد  

 

تو این چهار خط هم میشه همه چیز رو فهمید  

اما باید خونده بشه تا فهمیده بشه 

 

درخت تن سپرده دست بادم و پر از جوانه شکستنم 

ببین چه سوگوار و سرد و بی رمق در استانه شکستنم 

 

 رفتن تو افول خاکستریه ستاره دلبستنه من بود 

شعر نجیب اسم تو غزل نبود حماسه شکستن من بود 

 

تو تمام خط ها حرف حرفه هرفهای دلم گنجونده شده 

 

مفسر مهبت ای رسول عشق بگو بگو که معبدت کجاست 

مهاجر همیشه با سفر رفیق بگو بگو که مقصدت کجاست 

 

ای کاش کمی جدی گرفته میشدم تو تمام زندگیم 

تو تمام زندگیم 

 

فقط یه سر سوزن

 

هیچ امیدی به اینده نیست 

کسی به من احترام نمیزاره 

پدر و مادری که بزرگترین ضربات روحی رو به من زدند 

کسی خواسته هام رو نفهمید 

گذشته ای که لحظه به لحظه تلخ تر میشه 

تو هم با من نبودی              

              ان که می پنداشتم 

  

کسی با این مشخصات باید چیکار کنه 

 

اگر چیزی مثل تنهایی رو هم بهش اضافه کرد چی؟ 

اون موقع باید چیکار کنه ؟ 

ببین

خودت ببین

چشاتو وا کن و ببین

ببین که من شکسته ام

با خاکِ غم نشسته ام

 

خودت ببین

ببین که من اسیر اوار تنم

ببین که بی صدای تو

سکوتو فریاد میزنم

 

خودت ببین 

ببین که اواره منم

اونی که غم داره منم

 ببین که در نبود تو چه ساده در هم میشکنم

  

به قلم خودم 

تقدیم به تمام نا تمام من