به قلم خودم برای کسی که احساس میکنم بهش مدیونم و تا ابد عاشقش میمونم
میگذره از روی اجبار
بیا و قاب نگاتو
از تو کنج طاقچه بردار
یا بیا بشکن سکوتو
بزار این دل جون بگیره
یا برو واسه همیشه
تا که جسمم هم بمیره
این دل بی کسو کارو
بی خودی دادم به دستت
چقدر من به تو گفتم
دیدی دل اونم شکستت
فکر بخشیدن اونو
تو بریز دور از تو کلت
تو باید بشکنی هر بار
اینم از اخر قصت