تو وقتی میشکفی رو من
جهان قد یه لبخنده
به وقت ابری رویا
چشاشو رو تو میبنده
تو وقتی میرسی تا من
شبم از نور پر میشه
جهانم زیر و رو و دل
از این رویی به اون میشه
تو وقتی شکل غم داری
خیالم رنگ شب داره
یه دنیا ابر بارونی
تو دنیای تو می باره
تو وقتی با منی دنیا
نه قلبم میتپه تو من
یه ذره دل خوشی من
میشه دنیا عزیز من
نشی یک لحظه دور از من
که دل خو میکنه با غم
تو وقتی که بری از من
دلم یخ میزنه کم کم
به قلم خودم تقدیم به تمام نا تمام من
عشق ورزیدن همجون نفس کشیدن ،عملی حیاتی است
پس عاشق باش و عشق بورز
سلام .
یخ کردن دل رو که گفتی خوب می فهمم .
زیبا بود مثل همیشه .
با پرواز ! به روزم .
وایی چقدر قشنگ بود ....قشنگ توصیف کرده بودی.....
مرسی نوشین جان
وقتی که غنچه های شکوفا
با خارهای سبز طبیعی
در باغ ما عزیز نماندند
گلهای کاغذی نیز
با سیم خاردار
در چشم ما عزیز نمی مانند... آپم بیا...
وبلاگ قشنگی داری ممنون سر زده بودی
رفتم جلوی عکسی که به دیوار بود ایستادم ، نگاه کردم .
نمی دانم چه فکر هایی برایم آمد ، ولی او به چشمم یک آدمِ
بیگانه ای بود . با خودم گفتم: این آدم چه وابستگی با من دارد ؟
ولی این صورت را می شناختم . او را خیلی دیده بودم .
بعد برگشتم ، احساس شورش ، ترس یا خوشی نداشتم .
همه کارهایی که کرده بودم و کارهایی که می خواستم بکنم و
همه
چیز به نظرم بیهوده و پوچ بود . سرتاسر زندگی به نظرم
مسخره می آمد .
پر کن پیاله را، که این اب اتشین
دیری ست ره به حال خرابم نمی برد!
این جام ها ،که در پی هم می شود تهی
دریای اتش است که ریزم به کام خویش،
گرداب می اید و ابم نمی برد!!
من دیگه هیچی نمیگم و فقط لذت میبرم
bebakhshid mehdi joun man sare kar miram unghadr aght mikonam ke cherkneisamo ok bezanam ke blog up besheo ye jaabe kootah be cm ha bedam .sharmandatam netam ziad nemiyam;)moraghebe khodet bash