دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

متشکرم

ای خدای خوب خوب خوب من 

تو خیلی من رو دوست داری 

این رو میدونم 

اگه نماز میخونم میخوام بگم دوست دارم 

میخوام باهات صحبت کنم 

اگه نماز میخونم واسه اینه که بهت بگم دوست دارم 

واسه اینه که ازت به یه نحوی تشکر کنم اما نمیتونم 

بگو چجوری میتونم یه قطر از دریای بیکران محبتی که بهم داشتی رو جبران کنم  

نمیشه  

نمیتونم 

من نیاز مندم و تو بی نیاز 

من ناقصم و تو کامل 

بگو چطور میشه  

ولی تو اینقدر بزرگی که به یه تشکر گفتن هم راضی هستی و خوشحال میشی 

داد میزنم  

که خدا دوست دارم 

تو داری لطفی در حقم میکنی که هیچکس نمیتونه بکنه 

داری من رو به کسی میرسونی که دست نیافتنی ترین ارزومه  

امروز اون به نحوی گفت که یه کم بهم علاقه داره 

فقط تو میدونی چقدر خوشحال شدم 

دوست دارم خدا  

اول تو رو بعد از تو بندت که منو اسیر خودش کرده

رقص در رویا

حس دلچسبی دارم خواب هستم انگار 

مهمونی برای تو شاد باش بسیار 

 مثل فیلم کوتاه حیرت انگیز خواب 

نمیخوام بیدار بشم خورشید امروزو نتاب  

سایه ای از یک رقص میلرزو رو دیوار 

بانوی قصه من تعارفو کنار بزار 

 با تو من میرقصم رقص رقص در رویا 

هرچی که تو دوست داری رقص رقص تا فردا 

تو در اغوش من منو تو بی اما 

تو یه چشم به هم زدن رقص رقص تا فردا 

زیر سایه نور عشق چه رمانتیک شدی 

تو به ریتم نفسام باز نزدیک شدی 

رنگ چشماتو میگم شعله ور از احساس

یعنی باور بکنم امشب عشقم اینجاست

موقع نوازشت بوسه ای که سد میشه 

دلهره از جلوی صورت تو رد میشه 

امشبو تموم نکن بانوی قصه ی من  

حس دلچسبی دارم واقعا یا فرضا 

مرد تو تموم شب پاک فرهاد شده 

دست من نیست عزیزم ریتم هم شاد شده 

من نوشتم قصه رو فیلم اخر نداره 

توی این قصه ی خواب نقش تو بیداره 

موقع نوازشت بوسه ای که سد میشه 

دلهره از جلوی صورت تو رد میشه 

امشبو تموم نکن بانوی قصه ی من  

حس دلچسبی دارم واقعا یا فرضا 

رقص در رویا

حس دلچسبی دارم خواب هستم انگار 

مهمونی برای تو شاد باش بسیار 

 مثل فیلم کوتاه حیرت انگیز خواب 

نمیخوام بیدار بشم خورشید امروزو نتاب  

سایه ای از یک رقص میلرزو رو دیوار 

بانوی قصه من تعارفو کنار بزار 

 با تو من میرقصم رقص رقص در رویا 

هرچی که تو دوست داری رقص رقص تا فردا 

تو در اغوش من منو تو بی اما 

تو یه چشم به هم زدن رقص رقص تا فردا 

زیر سایه نور عشق چه رمانتیک شدی 

تو به ریتم نفسام باز نزدیک شدی 

رنگ چشماتو میگم شعله ور از احساس

یعنی باور بکنم امشب عشقم اینجاست

موقع نوازشت بوسه ای که سد میشه 

دلهره از جلوی صورت تو رد میشه 

امشبو تموم نکن بانوی قصه ی من  

حس دلچسبی دارم واقعا یا فرضا 

مرد تو تموم شب پاک فرهاد شده 

دست من نیست عزیزم ریتم هم شاد شده 

من نوشتم قصه رو فیلم اخر نداره 

توی این قصه ی خواب نقش تو بیداره 

موقع نوازشت بوسه ای که سد میشه 

دلهره از جلوی صورت تو رد میشه 

امشبو تموم نکن بانوی قصه ی من  

حس دلچسبی دارم واقعا یا فرضا 

ای کاش تو عاشقم بشی

دویدمو دویدم  از تو به خود رسیدم 

من از غروب گزشتم من با سحر دمیدم 

 

غروب زندگیم از اونجایی شروع شد که همه خوشحال بودن
از این که بدبختی های من شروع شده 

از این که به سیاهی ها پا گذاشتم 

بعد از 17 سال تتنهایی 

کسی رو دیدم که ... 

فکر میکردم میتونه یه قسمت از تنهایی گذشته رو با اومدنش تو زندگیم و تو قلبم جبران کنه 

اما تازه فهمیدم چقدر دلتنگی با خودش اورده 

چقدر غم و غصه با خودش اورد تو قلبم 

چقدر انتظار با خودش اورد 

من خیلی دوسش دارم 

همه دنیامه 

ولی از حرفاش میفهمم که اون یه ذره هم این عشق رو باور نداره 

گرچه بارها و بارها بهش گفتم  

بدون اون نمیتونم 

فراموش کردنش محاله  

همینطور دستش نداشتن 

ولی ای کاش اون یه کوچولو به من علاقه داشت  

وقتی باهاش حرف میزنم  

من پر از اشتیاقم ولی اون حتی به زور به من جواب میده 

کاش میشد فراموشش کنم و ازش بگذرم 

اما نمیتونم  

دیگه محتاجشم 

بدون اون نمیتونم باشم 

دلتنگیام فراوونه 

بعد از این همه مدت که نبود 

وقتی هم اومد سرد ترین برخورد ممکن رو با من کرد تا  

هرچه زودتر زیر اوار بشکنم  

۳ تا شعر

ای تو ابریشم تو ای مخمل تبار 

ای تو بی مرز ای تو شهر بی حصار 

ای دهان تو پر از عطر غزل 

ای زلال خانگی بر من ببار 

 


 

حالا تو این شهر غریب  

مثل یه سایه بی کسم 

میخوام بیام ببینمت 

باید به خونت برسم 

پری ناز شب شکن 

بیا بمون تو شعر من 

که خیلی سخته به خدا  

غریبه بودن تو وطن 

 


 

عمری به پات نشستم 

با همین قلب شکستم 

اما مثل تو دلم رو 

به دله کسی نبستم