به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم ثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرحم
من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم
از سوکوت و گریه شب به تو هجرت کرده بودم
بابا گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم