دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

به رنگ ابی نوشتم

هستی من نفس نفس مال تو  

  

  تمام من عیدی هر سال تو 

 

 

 

تو همین یه بیت هم میتونی حس کنی که چقدر عاشقتم 

با تمام وجود دوست دارم 

به رنگ ابی نوشتم واست اینبار چون میدونم دوست داری

یه روزی گله کردم

یه روزی گله کردم من از عالم مستی 

تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی 

من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید 

تو قهر کردی و قهرت مصیبت شد و بارید 

 

دیگه من چی میتونم بگم 

تو این دو سه بیت یه دنیا معنی جمع میشه 

خودت ببین 

چشاتو وا کن و ببین 

بخونش 

ببین که چه خرابتم 

چه دیوونتم 

چه ... 

.... 

... 

.. 

تو اینجایی و من هر لحظه تو فکرت

تو اینجایی و من هر لحظه تو فکرت
تو تو قلبم و من هر لحظه با رویات
تو اینجایی و من دل شوره دارم
من از فکر جدایی بی قرارم
من حتی توی ان با تو بودن
از این دلشوره ارومی ندارم
اخه شونت کنارم وقت گریه
نیست که اروم سرم رو روش بذارم


به قلم خودم


واسه کسی که دوسش دارم

انگار نه انگار

انگار من هرچی هم که بگم

هرچی هم که نعره بزنم

هرچی فریاد بزنم

هیچکی صدام رو نمیشنوه

خدایا

کم کم دارم شک میکنم که اصلا تو از وجود من با خبری

الان که دارم مینویسم به فاصله چند متر تو خونه روبرویی

مراسم شادیه

عقد فکر کنم

اما من اینجا تک و تنها هستم

بغض گلوم رو گرفته

نمیدونم چیکار کنم

فقط میتونم بنویسم و بنویسم

و تو دلم با خدا درد و دل کنم


و هیچ حرفی و کلامی

دیگه هیچ چیزی

و هیچ حرفی و کلامی قادر به توصیف

تنهایی و دلتنگی من نیست


امروز خیلی واست اشک ریختم

چیزایی شنیدم که به اتیشم کشیده

دل اشوبم

اروم و قرار ندارم

خیلی بهت احتیاج دارم

باید باشی تا باهات درد و دل کنم