به قلم خودم برای کسی که احساس میکنم بهش مدیونم و تا ابد عاشقش میمونم
میگذره از روی اجبار
بیا و قاب نگاتو
از تو کنج طاقچه بردار
یا بیا بشکن سکوتو
بزار این دل جون بگیره
یا برو واسه همیشه
تا که جسمم هم بمیره
این دل بی کسو کارو
بی خودی دادم به دستت
چقدر من به تو گفتم
دیدی دل اونم شکستت
فکر بخشیدن اونو
تو بریز دور از تو کلت
تو باید بشکنی هر بار
اینم از اخر قصت
عالی بود.........
خیلی خوب بود
ادامه بده
سلام
تولدت مبارک
باور کن نفهمیدم ببخش
بگذار سرنوشت هر راهی که میخواهد برود٬ما راهمان جداست
این آسمان هرچه میخواهد ببارد ما چترمان خداست...
سلام...خیلی قشنگ بود...قلمتون همیشه روان!
سردی زمستان را کسی می فهمد که
دیگر اغوش گرمی برای پنهان شدن نداشته باشد...
یادم می ماند، همیشه دستی هست
برای آن هنگام که تنهاییم دیدنی نیست،
شنیدنی نیست، تنها لمس کردنی ست،
می دانم همیشه دستی هست
برای لمس تنهایی من...
سلام دوست عزیز...
ممنون که بهم سر زدی.
اون شعری که توی کامنتم گذاشتی رو داریوش خونده >درسته؟!من عاشق این آهنگم...
وبلاگ خیلی قشنگی داری!
بازم میام...
سبز باشی و ساده...
مرسی حدیث خانوم
این اهنگ رو داریوش نخونده
این اهنگ رو منصور اجرا کرده
اسم اهنگ قابه و اهنگسازیش هم به عهده شاد روان عبدی یمینی بوده و شعر هم اگر اشتباه نکنم از شهیار قنبری