دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

دل نوشته

من دلتنگ هستم اما تو بی خبر از من

رقص در رویا

حس دلچسبی دارم خواب هستم انگار 

مهمونی برای تو شاد باش بسیار 

 مثل فیلم کوتاه حیرت انگیز خواب 

نمیخوام بیدار بشم خورشید امروزو نتاب  

سایه ای از یک رقص میلرزو رو دیوار 

بانوی قصه من تعارفو کنار بزار 

 با تو من میرقصم رقص رقص در رویا 

هرچی که تو دوست داری رقص رقص تا فردا 

تو در اغوش من منو تو بی اما 

تو یه چشم به هم زدن رقص رقص تا فردا 

زیر سایه نور عشق چه رمانتیک شدی 

تو به ریتم نفسام باز نزدیک شدی 

رنگ چشماتو میگم شعله ور از احساس

یعنی باور بکنم امشب عشقم اینجاست

موقع نوازشت بوسه ای که سد میشه 

دلهره از جلوی صورت تو رد میشه 

امشبو تموم نکن بانوی قصه ی من  

حس دلچسبی دارم واقعا یا فرضا 

مرد تو تموم شب پاک فرهاد شده 

دست من نیست عزیزم ریتم هم شاد شده 

من نوشتم قصه رو فیلم اخر نداره 

توی این قصه ی خواب نقش تو بیداره 

موقع نوازشت بوسه ای که سد میشه 

دلهره از جلوی صورت تو رد میشه 

امشبو تموم نکن بانوی قصه ی من  

حس دلچسبی دارم واقعا یا فرضا 

۳ تا شعر

ای تو ابریشم تو ای مخمل تبار 

ای تو بی مرز ای تو شهر بی حصار 

ای دهان تو پر از عطر غزل 

ای زلال خانگی بر من ببار 

 


 

حالا تو این شهر غریب  

مثل یه سایه بی کسم 

میخوام بیام ببینمت 

باید به خونت برسم 

پری ناز شب شکن 

بیا بمون تو شعر من 

که خیلی سخته به خدا  

غریبه بودن تو وطن 

 


 

عمری به پات نشستم 

با همین قلب شکستم 

اما مثل تو دلم رو 

به دله کسی نبستم 

 

 

یادواره 2

همدم 

 

دست تو یاس نوازش در سحرگاه بهاری
ای همه آرامش از تو در سرانگشتت چه داری
در کتاب قصه ی من معنی هر دل سپردن
خودشکستن بود و مردن در غم خود سوگواری
ای همدم ای مرحم ای خط سرنوشتم
ای همدم ای مرحم بی تو چه مینوشتم
من چه بودم نقش باطل قایقی گم کرده ساحل
با هزاران زخم بر دل از عزیزان یا نگاری
بی نیاز از هر نیازی بی خبر از حیله سازی
با گناه پاکبازی باختن در هر قماری
من چه بودم شعله ی درد قصه ی خاکستر سرد
زخمی دنیای نامرد قصه ی چشم انتظاری
با من ویرانه از درد دست تو اما چه ها کرد
ای که با معنای دیگر عشق را آموزگاری
ای همدم ای مرحم ای خط سرنوشتم
ای همدم ای مرحم بی تو چه مینوشتم 

 


 هزار و یک شب 

 

اگرچه جای دل دریای خون در سینه دارم
ولی در عشق تو دریایی از دل کم می آرم
اگرچه روبروئی مثل آئینه با من
ولی چشمام بسم نیست برای سیر دیدن
نه یک دل نه هزار دل همه دلهای عالم
همه دلها رو میخوام که عاشق تو باشم
توئی عاشق تر از عشق
توئی شعر مجسم
تو باغ قصه از تو سحر گل کرده شبنم
تو چشمات خواب مخمل
شراب ناب شیراز
هزار میخونه آواز
هزارو یک شب راز
میخوام تو رو ببینم
نه یک بار نه صد بار به تعداد نفسهام
برای دیدن تو نه یک چشم نه صد چشم همه چشما رو میخوام
تو رو باید مثل گل
نوازش کرد و بوئید
با هرچی چشم تو دنیاست 

 فقط باید تو رو دید
تو رو باید مثل ماه 

 رو قله ها نگاه کرد
با هرچی لب تو دنیاست  

تو رو باید صدا کرد
میخوام تو رو ببینم
نه یک بار نه صد بار به تعداد نفسهام
برای دیدن تو نه یک چشم نه صد چشم همه چشما رو میخوام


 عطر تو 

 

امشب ببین که دست 

 من عطر تو رو کم میاره
امشب همین ترانه هم 

 نفس نفس دوستت داره
صدا صدا صدای من  

به وصعت یکی شدن
بیا بیا شکن شکن  

بیا به جنگ تن به تن

خانگی

سرخی من از تو ای آتشفشان

ای غزل رنگین کمان ماندگار

لحظه هایم را ببر تا پشت خواب

ای تو تکرار من ای آیینه دار

با تو باید سایه را پیدا کنم

در تو باید گم شوم دیوانه وار

تشنه باید بود و از دریا گذشت

با توام ای حسرت هر شوره زار

ای تو جادوی شب میلاد عشق

سبز سبزم کن درآغوش بهار

ناز من چیزی بگو حرفی بزن

ای تو تعریف من و تعریف یار

ای قدیمی مثل یک آهنگ دور

مثل لالایی پر ازخواب دیار

با تو باید سایه را پیدا کنم

در تو باید گم شوم دیوانه وار

تشنه باید بود واز دریا گذشت

با توام ای حسرت هر شوره زار

با توام ای حسرت هر شوره زار

جوشش عشق مرا در خود ببین

ای دو چشمت انفجار چشمه سار

با توام ای خوب خوب خوب من

خسته ام از انتظار و انتظار

ای زلال خانگی بر من ببار

خسته ام از انتظارو انتظار

دوباره ها

دوباره ماهی سرخ
دوباره آبی آب 

دوباره عیدی من
غزلای ترد ناب
دوباره دستای تو
سفره ی هفت سین من

وقت تحویل بهار
ساعت عاشق شدن

ما باید دوباره بچگی کنیم
سبزیی بهار و زندگی کنیم

ساز پر ناز تو کو
نت به نت از ما بگو

از ترانه چکه کن
در بهار شستشو

قصه ی دوباره ها
سکه ی به نام ما

دوباره شهزاده یی عاشق مرد گدا
ما باید دوباره بچگی کنیم
سبزیی بهار و زندگی کنیم


دوباره لمس علف
عطر زاییدن گل

دوباره رنگین کمون
روی تنهایی پل

دوباره قایم موشک
سر چاراه شلوغ

دوباره عید دیدنی
از غزلهای فروغ

ما باید دوباره بچگی کنیم
سبزیی بهار و زندگی کنیم


دوباره مادربزرگ
رخت نو سوزن زده
تخم مرغه رنگی هم از قفس دراومده

  

دوباره مادربزرگ
رخت نو سوزن زده
تخم مرغه رنگی هم از قفس دراومده
از قفس دراومده